شراره از هیچ چیز نمی ترسه

شراره یک نابغه است

شراره از هیچ چیز نمی ترسه

شراره یک نابغه است

مادر می ماند و گلپری خانم ها......

--اگه نیاین  ناراحت میشه....میدونی که چقدر رو شما حساسه...

--اره...اره...میدونم....باشه...هر چند که حوصله ی اون ادمای عجیب غریب را ندارم....

--چی میپوشی؟

--یه لباس متدین پسندانه!با حجاب....

--اره...خوبه...میدونی که چطورن....میکاپت هم ملایم باشه....

--کی من میکاپم غلیظ بوده؟

--یعنی میگم....

--مامان برو اماده شو...این مهمونی به اندازه ی کافی کسل کننده هست....

دو ساعت بعد....

صدای بلند موزیک...چندتا پسر نیمچه سن سال در حال رقص....خانمهای محجبه از لای چادر در حال نگاه کردن....چند دختر جوان با ارایشهای غلیظ لای هزار دست لباس و مانتو و چادر....عرق ریزان...چون مانتو تنم نیست جوری نگاهم میکنند انگار برهنه ام...نگاهم به بار منزل می افتد که ناشیانه پنهانش کرده اند....خنده م میگیرد از چادرفلفل نمکی که روی بطری های مشروب انداخته اند.انگار امشب بطری ها هم مجبورند محجبه باشند....شهرزاد ان طرف نشسته....نگاهمان به هم میافتد....میخندیم....سوژه ایندمان است این مهمانی تا مدت ها...

--اقایون برن بیرون!!!!خانم ها راحت باشند.....

مسن تر ها با شادمانی و جوانتر ها با بی میلی خارج می شوند....کاش من هم مرد بودم تا بیرون میرفتم....ولوله ای میشود....در عرض چند ثانیه همه لخت میشوند....یک اهنگ مبتذل گلپری جان....رقصهایی که بیشتر شبیه حرکات یک شوی  س.ک.سی است تا رقص با موزیک گلپری جوووون.کم کم حالم بد میشود از عشوه گری هاشان ....به شهرزاد نگاه میکنم که چشمانش خیره مانده ...خنده ام میگیرد...غیر از من وشهرزاد و مادر همه تقریبا" لختند....به مادر اشاره میکنم....شانه بالا می اندازد....

صدای جیغی من را به خود می اورد....همه جیغ کشان نعره زنان به طرفی فرار میکنند....کسی زیر دست و پا مانده....یک نفر پیغمبر  را به کمک میطلبد....خلوت میشود....سینا را میبینم که هاج و واج ظرف های غذا در دست ایستاده....به طرفش میروم....

--خوبی؟

--نه....دارم سکته میکنم....اینا چرا رم کردن؟

--مردونگیت را تشخیص دادن....

--کی؟مال من؟مگه قابل تشخیصه؟

لباس هایم را میپوشم....میخندم....مرد ها سراسیمه بالا می ایند...میپرسند چه شده؟سینا دست پاچه توضیح میدهد.....به طرف در خروجی میروم....نیما دنبالم میدود....

--شراره کجا؟

سوار ماشین میشوم....

--با تو ام....کجا میری؟هنوز که تولد تمام نشده....

--چشم ایران را در اوردی با این زن گرفتنت...من حوصلم سر رفت....بگو سرش درد میکرد رفت

-- نرو...ناراحت میشه بهار!

--بعد عذر خواهی میکنم

صدای موزیک به گوش می رسد....گل پری جوووون....بللللله......شهرزاد سوار میشود....مادر می ماند و  گلپری خانم ها......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد