شراره از هیچ چیز نمی ترسه

شراره یک نابغه است

شراره از هیچ چیز نمی ترسه

شراره یک نابغه است

حاضر جواب

گاهی از حاضر جوابی خودم خندم می گیره وگاهی هم گریه

می پرسید چرا خوب براتون میگم اما از اول

از وقتی که به دنیا امدم حاضر جواب بودم چون که طبق امار دقیقی که در پرونده پزشکی ام وجود دارد هنگامی که در این دنیا پا به عرصه وجود گذاشم و دکتر با لبخندی من را به پرستاران نشان داد و گفت نگاه کنید چه دختر قشنگیه !!فورا" به دکتر نگاهی عمیق کرده و زبانم را در اوردم که در زبان نوزادی این گونه ترجمه می شود(ممنون اقای دکتر اما اگه غیر از این میشدم جای تعجب داشت)

از دوسالگی جمله سازی خود را یکباره اغاز نموده و هنگامی که خواهرم را از زایشگاه به منزل اوردند خیلی خونسرد با همان نگاه نافذ  دو سال پیش گفتم:مامان این خاخر منه

مشکلات من با همین یک جمله اغاز شد و همیشه برای یک پرسش نزدیک ده بیست تا جواب دندان شکن در استین داشتم

در سن هفت سالگی برنده جایزه بو قلون  طلایی در رشته حاضر جوابی شدم و در سن ده سالگی جزو ده نفر اول حاضر جوابی در المپاد نخبگان جهان به انگولا رفته و مدال نقره گرفتم

در سن سیزده سالگی با اغاز بلوغ دیگر بار اغاز شروع مشکلات عدیده من و پدر شد و او با این استعداد بالفطره من مشکل داشت و فکر میکرد که من به عمد  اینقدر حاضر جوابی میکنم قافل از اینکه نمیدانست که اگر این استعداد  را در راه اقتصادی یا حتی سیاسی به کار گیرد نونش در روغن است

اما چه کنیم که همین پدر مادر ها هستند که بچه های اخمخ بار می اورند

اما این استعداد من چنان قدرت مند بود که نه تنها پدر نتوانست ان را سرکوب کند بلکه به خاطر سختی های کار لطافت و زیرکی  نیز با این استعداد خدا دادی قاطی شد و به رشد شکو فنده خود ادامه داد

الان که در سن بیست و سه سالگی به سر می برم بیچاره شوهرم!!!!!!

هرچه که میگوید حتی اگر درست هم بگوید چنان با استدلال های قوی مخش را به تاق می کوبم که دیگر یارای مقابله با من را ندارد

خیلی دلم می خواهد که چند مورد از شیرین کاری هایم را براتون بنویسم اما چون ممکنه که شوهر جان هم جزو خواننده گان این پست باشه شرمنده

از این موهبت خدادادی در حرفه ام نیز به کرات استفاده می کنم و همین امر باعث شده که جزو محبوب ترین افراد باشم و اکثر مراجعین را به خود جلب کنم

صحبتی هم دارم برای کسانی که مثل من چنین استعدادی دارند و ان این است که این استعدادی است ظریف و اسیب پذیر که ممکن است که هر ان در سایه اتهامات به ورطه نابودی کشیده شود  برای همین در همه حال

۱-در هنگام حاضر جوابی ادب را رعایت کنید

۲-در مقابل همسرتان از کلمات عزیزم وقربانت شوم و ..... در ابتدای جملات استفاده شود

۳-در همه حال خونسردی خود را حفظ نمایید

۴-در هیچ حالتی از رو نروید

۵-زمان فکر کردن برای پاسخ دادن باید کمتر از صدم ثانیه باشد

۶-اگر مشکلی در این رابطه داشتید با میل من تماس بگیرید

دیگه باید برم  بای

خواب و بی خوابی و خارش ناشی از گزیدگی کک

موقعی که بی خوابی به سرم میزنه دست به قلمم فعال میشه .یه وضوع به ذهنم می رسه و دست هام مثل فرفره روی صفحه کلید جولان میده.مثل یه بازی میمونه برام.بازی کلمات

دوست دارم از همه جا و از همه چیز بنویسم اما همیشه این زمان محدوده که ادم را از انجام کار ها منصرف میکنه

ارزش زندگی را خوب فهمیدم برای همینه که دارم از زندگی  استفاده میکنم

اما بازم وقت کم میارم.داشتم فکر می کردم که اگه ادم نمی خوابید چه خوب بود.اونوقت یه عالمه وقت هم اضافه میاورد.اما گفتم خواب و یاد خواب دم صبح افتادم .اخ که چه لذتی داره خواب دم صبح.چه لذتی داره وقتی که می دونی تا هر زمان که دوست داری می تونی بخوابی و کسی از این بابت سرزنشت نمی کنه .یعنی کسی نیست که سر زنشت کنه.چه لذتی داره وقتی شوهر جون هر روز ساعت شش صبح بیداره میشه و به سر کار میره و تو با لبخنده حاکی از رضایتی از این پهلو به اون پهلو میشی و میدونی که هیچ کس نمی تونه این خواب لذت بخش را از تو بگیره

اه ای خواب صبح دم من به خاطر تو تمام ساعات کارم را بعد از ظهر برداشتم.چون خیلی ازت خوشم میاد.

اه بی خوابی تو هم چیز بسیار خوبی هستی.اگه تو نبودی چه طور می تونستم سی و هفت ساعت نخوابیدن را تجربه کنم بدون این که کک هم در من گزش ایجاد کنه.گفتم کک یاد کک افتادم.تا به حال کک تو تنبونت افتاده؟

دشمنت اون روز را نبینه که کک تو تنبونت بیوفته

خارش از یک نقطه شروع میشه یه ثانیه بعد دو سانت بالاتر یا پایین تر یه خارش دیگه یک دقیقه بعد هفده هجده نقطه دیگه روی بدنت که باد کرده و به طرز فجیعی می خواره

تازه این نقطه ها تا وقتی که تصمیم نگیری که لخت بشی و کک را پیدا کنی ثانیه به ثانیه اضافه میشن

لباس هات را با نا امیدی میتکونی  به امید اینکه اون موجود کوچولویه سیاه را روی سپیدی ملافه پیدا کنی و بعد از کلی جستجو تازه اول مکافاتت هست چون اون بپر و تو بپر باید تا سر حد مرگ مبارزه کنی تا بتونی که گیرش بیاری .تازه وقتی هم که گیرش اوردی مگه میمیره مثل چدن سفته و نمی میره کافی یه لحظه غفلت کنی تا از میان دست های مچاله شدت پر بکشه و دوباره تا صبح زجرت بده

آه کاش می دانستید که چقدر مشکل است این لعنتی را بین دو ناخن خود قرار داده و پرس کنید

همچین که صدای چلغش در امد لبخندی از رضایت بر لب بیاری به شرطه اینکه برادر زادش تو اون یکی پاچه شلوارت نباشه