سلام به زندگی هر چند تلخ و گاهی شیرین...
سلام به سرنوشتم هرچند عجیب و غریب و پیچ در پیچ....
سلام به هر چیزی که مرا شاد می کند و بدرود به هر انچه که مرا غمگین وفسرده میکند...
و خوش امد می گویم به همه ی اتفاقات خوبی که به سوی من می ایند و به باد می سپارم تمامی خاطراتی که گاهی ازار می دهد روحم را...
و به شب بیداری هایی که به امید صبحی ازاد سحر میکنم...و به روزگاری که به دنبال ازادی ام تا شامگاه در تکاپو هستم...
به دلخوشی های کوچکم و به ارزوهای بزرگم...به مشکلات بزرگی که با یگانه معبودم خار و کوچک می نماید...
ایزد را سپاس به خاطر همین نفسی که می اید و میرود ....به خاطر یک روز خوش تابستان...بخاطر یک لبخندمادر...به خاطر هر نعمت بزرگی که پروردگار به من هدیه نموده و غرور جاهلانه ی ام نمی گذارد که انها را ببینم و شکر گویم...
حالم می خوش است...نمی دانم خوبم یا بدم....هر چه هستم سپاس گذار مخلوقم...شاید دست بردارد از شوخی های شیرینش.....