شراره از هیچ چیز نمی ترسه

شراره یک نابغه است

شراره از هیچ چیز نمی ترسه

شراره یک نابغه است

im' so tired

قبلا وقت نوشتنم بیشتر بود و سوژه ها هم می امد ...اما دو ماهی هست که در لاک خود فرو رفته ام...نمی گویم که بد می گذرانم...برعکس ..کبکم خروس میخواند ...اما در نوشتن به بن بست خورده ام....چیزی نبوده که در این مدت بخواهم و به ان نرسیده باشم....می خواستم به شیوه نوشتنم جهت بدهم ان هم در جهت ارمان هایم ...اما وقتی دیدم که اکثر وبلاگ هایی که شعر های عاشقانه می نویسند و در غم عشقشان داد و فغان می کنند بازار را در دست دارند و ما عادی نویس ها را به کسادی کشاندند تصمیم بر این شد که در دنیای واقعی به دنبال  ان ها بروم و در وبلاگم هنوز شیوه ی هر چه پیش اید خوشاید را بنویسم....این دو هفته ی اخیر و کلا" بعد از تمام شدن دلهره ی کنکور یک نفس راحت کشیده ام و هرچه در این نه ماه خانه نشین بودم و درس می خواندم حال به گشت و گذار و مهمانی و البته تفریحات سالم سرگرمم....جدیدا" الکی خوش شده ام...یعنی دیگر دنیا را به خود م سخت نمی گیرم و بیشتر وقتم را شاد هستم و سعی می کنم که به اینده فکر نکنم و در لحظه زندگی کنم که البته شیوه ی بسیار خوبی است چرا که هر روزم بهتر از دیروز بوده...دغدغه هایم تمام شده...و همه چیز را سپرده ام به ایزد منان...اب پتکی را را روی دستش ریخته ام..

My god  im' so tired....

خودش هم قربانش بروم همه چیز را به عهده گرفته و هر روز اتفاقی نیک برایم می افتد بر خلاف روز هایی که  می خواستم همه چیز را درست کنم و هر روزم خراب تر از دیروز بود....این چند روز هم باز خانه باغ بودم...نمی دانید که چقدر وقتی ماه کامل است و می توانی طبیعت را با نور ماه ببینی چه حس و حالی دارد...

بوی دود و رنگ اتش و سو سوی ستاره ها ....اواز جغد و صدای باد....

خیلی خیلی زیباست حس و حال انجا...قلمم انقدر قوی نیست که برایتان بنویسم...کاش میشد که بیایید...

در هر صورت  زندگی را دوست دارم و این را فهمیده ام که در پس هر سختی ارامش و شادمانی است و البته گر صبر کنی ز غوره حلوا سازند هم  مثال خوبی است....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد